+ ماهی بسیار بسیار معمولی، با حد نامتنابهی دلتنگی، یک رد یک سانتی ِ سوختگی روی دست راست و البته گوش دادن به پادکست فردوسی خوانی که بسیور بسیور خوشنود و خرسندم.

 

+ مَه جَبین ( گیاه هویا) رو از ترس نوک زدن های فندق (عروس هلندی) به اتاق آوردم. مه جبین چیزی نمیگه ولی خودم فهمیدم که اونم مثل من از سر ناچاری، بالای کمد نزدیک پنجره سکنی گزیده و دلش پیش همون آفتاب ِ پذیراییه.

 

+ این ماه در زمینه ی دوختن رو بالشی به خودکفایی رسیدم. هرچند چیز بزرگ و عجیبی نیست چون سابقه ی دوختن یه رویه ی کوسن ِ کج رو در کارنامه م داشتم.

 

+ چند روز پیش بعنوان صبحونه، شیر بالشتی خوردم. و میتونم بگم الحق که صبحونه ی بهشتی فور اور. 3 ترمی که خوابگاه بودم، هرهفته شیر و یکی دو بسته بالشتی میخریدم که صبحونه ی فوری ِ قبل کلاس داشته باشم. هرچند که اگر فرشته ی رو شونه ی راستم بیاد جلوم و بگه بَهی خانوم، تو وقتی خوابگاه بودی خیلی روتین غذایی ت سالم تر بود و بیشتر به خودت میرسیدی، من به نشانه ی تسیلم و تصدیق، سر خم میکنم و میگم بلی فِرِش خانوم. حق با شماست. چونکه این روزا که خونه ام به لطف ِ وسط ِ روز بیدار شدن، صبحونه نمیخورم. یکی دو ساعت بعدشم ناهار آماده ست. ولی اون زمانا در شلوغ ترین روزا، یا یه چیزی با خودم میبردم که توی راه بخورم یا قبلش با برنامه ریزی صبحونه درست میکردم :((( خلاصه منو به همون روزا برگردونید، غلط بکنم اگر نق بزنم.

 

+ این ترم هم ظاهرا مجازی قراره باشه. حالا من که قراره اگر آموزش اندکی مروت به خرج بده و برنامه درست حسابی با استاد خوب برای عمومیا ارائه کنه، تا خرخره واحد بردارم. هرچند تا این لحظه 18 واحد فقط تخصصی دارم. اما بهر حال -_-  هنوزم تصمیم نگرفتم ترجمه شفاهی با دکتر ج. میم. بردارم یا با دکتر ر. میم.!

 

+ آهنگ تیتراژ آخر ِ فصل اول ِ هم گناه داره پلی میشه. چرا ؟ چون ترم پیش، وقتی داشتم برای ارائه ی ادبیات آماده میشدم، به مدت 1 ماه این آهنگ نان استاپ داشت پخش میشد =)))))))))))

+ در راستای آهنگ بند قبل، حقیقتا که "خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت."