بعد از سالیان سال، به 106 امین پست فیلینگ خوش اومدید ارواح عزیز.

مثل همیشه و عادت قدیمی، نصف شبی یاد این گوشه ی خاک گرفته کردم. اگر بخوام آپدیت جدید بدم خدمت آرشیوم، باید عرض کنم که 23 تیر هست و من هنوز درگیر کارای آخر ترم. دوشنبه ددلاین 3 تا مقاله ام با دکتر نون. هست. امیدوارم خوب پیش بره. 30 ام ددلاین ترجمه کتاب مطالعات فرهنگی هست. البته که دکتر ح. انقدر مشتی و پرطرفداره که شاید تمدید کنه. در هر صورت بنده خسته ام. اما چرا اومدم اینجا این وقت شب؟ چون حین نوشتن مقاله سومی، مدام یاد ترم پیش و دکتر کاف. میوفتم. از اونجایی که جای انسانهای نیک همیشه در فیلینگ نوشت عزیزم محفوظ بوده، بنابراین زشت بود اگر از وی چیزی نمینوشتم. اما چرا یادش میوفتم؟ چون این مقاله سومی، یه شباهت کمی به موضوع مقاله ترم پیشم که برای روش تحقیق بود، داره. اما از اونجایی که اولین بار ها همیشه توی یاد میمونن، یه عصر پاییزی آخر ترم بود، بعد از کلاس مبانی سیاست با دکتر کاف. رفتم دفترش که من ِ ادبیاتی، ایده ای برای روش تحقیقم (که با دکتر ش. بود) ندارم. و نمیدونم چی بنویسم. فکر میکنید کاف. عزیز چیکار کرد؟ با اینکه مربوط به درس خودش نبود، نشست کلی توضیح و تفسیر بخش های مختلف و بعد موضوع کلی و کشور و تئوری رو ست کردیم. و استراکچر بندی کرد. و گفت براین اساس برو بنویس. بهم یاد داد چطور مقدمه باید نوشت. مسخره ست ولی برای هر سه  مقاله ی این ترمم، همون مقاله اولی که با دکتر کاف. نوشته بودم رو میذاشتم کنارم و طبق کلیات اون مینویسم. استاد کاف. این به دستتون نمیرسه ولی باید بدونید تا آخر دنیا ممنونم بابت اینکه توی اولین قدمم همراه بودید و وقت گذاشتید. افتخار بود شاگرد شما بودن. استاد راهنما که باید از گروه خودمون باشه، ولی امیدوارم بشه استاد مشاورم. (البته اگر دکتر نون. پاس کنه این 3 تا مقاله رو =)) )

 

* اشاره به کالکشن آهنگ های کلاسیک زیبا برای درس خوندن. و البته اشاره به دارک بودن آکادمی واقعا =)) چون هرچقدر میری جلو، بیشتر فرو میری و میفهمی چقدر سطحی میفهمی :| شبیه وسط اقیانوس.

 

گفتم اقیانوس، اینو بگم که تعطیلات قبل از عید که با فرفر رفته بودیم سفر، روز آخر، پاراسل سوار شدیم. و رفتیم وسط دریا. زیر پامون سیاه بود. آبی تیره نه! سیاه. و الان دقیقا همون احساس رو دارم انتهای ترم. نفسمو حبس کردم که تموم بشه. با اینکه میدونم دلم براش تنگ میشه. صحبت سفر شد، یه تشکر مشتی هم بکنم از فرفر عمر که، این سفر هم مثل سفر زندگیم باهاش، خیلیییییی خوش گذشت و با اینکه 4 ماه گذشته، اما هر روز میگیم دوباره! دوباره! یه بار فایده نداره. =)) میسی مَرد! 

+ کتگوری جدید ِ "فینگیل و فرفر" رو قربون.blush

تا بار بعد، خدا یار و نگهدار شما.