+ =) سر ظهر گفتم یکم بخوابم و بعدش ناهار بخورم و برم ادامه ی زیست . قبل از خواب، یه شعر یا شایدم یه نوشته ی قشنگ اومد توی ذهنم و تنبلی کردم نرفتم بنویسمش =) الان هر چی فکر میکنم یادم نمیاد چی بود =)
+ امتحانا شروع شده و شنبه زیست دارم :دی چهار شنبه هم زبان بود=) خدایی 80 تا تست زبان خیلی زیاده برای امتحان :|
+ دیروز با خانوم خ. ( شیمی ) کلاس داشتم. توی تایم استراحتمون حرف از دانشگاهش شد و گفت 10 تا سوال در آورده برای دانشجو هاش =) بهش میگم خانوم خ. ! گناه دارن =) آسون طرح کنید براشون =) اونم میگه الان که تستای 100 درجه ی گاج رو باید تو حل کنی =) بهش میگم خب من کنکور دارم =) اونا گناه دارن :| یجوری اصرار میکردم که سوالاشونو آسون طرح کنه انگار من میخواستم امتحان بدم =)
+ خدایی تا لیریک یه آهنگ خارجکی رو نخوندین و نفهمیدین ، همینجوری توی فولدرتون نگهش ندارین =) والا ! =)
+ دوشنبه با آقای قاف. کلاس داشتیم. ( دوشنبه ها ما تعطیلیم کلا ولی اون روز باید میرفتیم که نوسان رو کامل میکرد برامون ) بعدش با زهرا ( همون دوستمون که اینجا رو میخونه و کامنت هاش رو فیس تو فیس بیان میکنه :| ) موندیم مدرسه و نوسان حل کردیم و خودمونو خفه کردیم در حقیقت =) آهان البته بعد از فیزیک ِ آقای قاف. با خانوم خ. ( حل تمرین آقای قاف. که هفته ی پیش کلاس رو کنسل کرد و من گم شدم توی خیابون =) ) داشتیم. حقیقتا عین خودمون بود =) تا حدی باهاش راحت بودیم در عرض یک ساعت و نیم که ملیکا و کیمیا اومدن ادای معلما رو در آوردن =) ملیکا ادای آقای میم. ( شیمی ) رو در آورد و کیمیا ادای آقای قاف. رو =))) تا جایی که خانوم خ. گفت بچه ها ادای آقای قاف. رو اونقدر خوب در آوردن که من وقتی دارم با آقای قاف. صحبت میکنم ، قشنگ اون صحنه ها میاد جلوی چشمم و خندم میگیره وسط حرف زدن =))) جدای از اینا ، تنها کسی بود که از اصطلاحات ما استفاده میکرد برای فهم بیشتر ِ درس =) سه سال از ما بزرگتره فقط :] ساعت 12 کلاس خانوم خ. تموم شد و من و زهرا رفتیم کلاس 403 و نوسان حل کردیم با هم. ناهار هم سفارش دادیم :دی داشتیم با هم ناهار میخوردیم توی کلاس و همین جور از جاهای مختلف با هم حرف میزدیم. بعد به این نتیجه رسیدیم که چقدررر حرف ِ نگفته داشتیم ها !! یهو گفتم اوف چیگد فضا رمانتیک شد =) الان یه آهنگ میچسبه . خعلی شیک تبلتشو در آورد و آهنگ گذاشت =) همینجور پلی میشدن تا رسید به هوا دونفره اس =) و جا داره بگم همونجا یهو باد اومد و خورد به شیشه ها =))) بوی پاییز میومد :))))
+ جدیدا آقای الف. ( ریاضی :دی همون که 20 سال پیش ژیان داشت =) ) خاطره هایی تعریف میکنه که قابل نوشتن نیست =) البته یک شنبه توی تایم استراحتمون تعریف میکرد که دیشب ( ینی شنبه شب ) یکی از دانش آموزای سال 73 اش براش یه عکس فرستاد که توش ژیانش هم بوده =) عکسو به ما هم نشون داد =) در حقیقت ما ردیف اول بودیم و دیدیم خب =) شما 20 تا دانش آموز پیش دانشگاهی رو تصور کنید که معلم ریاضی شون بین شون ایستاده و بک گراند تصویر فوق ، یه ژیان سفیده که چرخاش برق میزنه :)))) ینی جدای از خود ژیان و اینکه خدایی فازشون چی بوده رفتن وسط خیابون ایستادن با معلمشون و ژیانش عکس گرفتن ، قیافه ی خود ِ آقای الف. از همه فان تر بود =) ینی 180 درجه تفاوت کرده ها =) شاعر با دیدن ِ همین عکس فرمود " موهاش دریا بود اصن " =))))
+ اینم بگم شاد شید =) همون یک شنبه بعد از اینکه عکس ژیان و اینا رو نشون داد ، به آقای الف. میگم آقای الف. چند تا از دانش آموزای 93 تون ، توی فیس بوک براتون فن پیج درست کردن ، عکس ژیان و اینا رو گذاشتن =) گفت عه ! من فیلتر شکن ندارم خانوم فینگیلیان =) نمیتونم ببینم =))) هیچی دیگه آب شدم رفتم توو زمین =) میخواستم بگم ما از اون خونواده هاش نیسدیم داداچ -_- یهو غزاله پرید وسط مکالمه که " آقای الـــف. ! تازه بهاره توی وبلاگش از شما هم نوشته " o_O منو میگید ! اصن در کسری از ثانیه پودر شدم :|
+ یک شنبه تا 4 موندم مدرسه و کارامو انجام دادم و بعدش باید میرفتم کلاس خانوم خ.(شیمی ) که نزدیک مدرسه بود. سر راه ، رفتم یکی از همون دو تا مرکز خرید که توی پستای قبل گفته بودم. طبقه همکف ش هایپر مارکت بود و منم ناهار نخورده بودم. تو ذهنم بود برم یه سالاد الویه کوچیک بگیرم با نون باگت یه نفره. بعد باز فکر کردم ، دیدم قر و فر ش زیاده =) یه ساندویچ کالباس خریدم اومدم نشستم دور میدون که سیف پارک (safe park) عه :دی (یک ماه پیش ، متن ِ درس 4 عه کتاب زبانمون درباره ی زلزله بود و آقای ع. گفت که همین فضای سبز دور این میدون ه سیف پارک محسوب میشه. سیف پارک یه مکان ِ عمومی داخل شهره که وقتی زلزله بیاد ؛ یجور پناهگاه ِ رو بازه و مردم اگه در اون منطقه بایستند ، خطری تهدید شون نمیکنه. سیف پارک ها هیچ درختی ندارن و چند تا سکو که چمن کاری شده اس ، و چراغ های متفاوت از تیر چراغ برق معمولی هست رو دارن. ) من اون نقطه صورتی عه هستم :دی و سبز ها همون سیف پارک عه اس . پنج ضلعی ِ پایین عکس ، مدرسه است. اون دو تا مستطیل نارنجی ها همون مراکز خرید هستند. پل هوایی رو مشاهده مینمایید در قالب دو تا مستطیل خاکستری و مثلث زرد سمت چپ هم ایستگاه اتوبوس ه :دی
پ.ن: دل خجسته ای دارم که نشستم کروکی میکشم :|